باز قصهمون به سر رسید
کلاغه به خونهش نرسید
کسی توُ شهر قصهها
کلاغ سیاهه رُ ندید ؟
وقتی که قصه سَر میشه
این کلاغه ، که بی دلیل
از خونه در به در میشه ؟
نمیدونم چرا همش
کبوترا ، نامه بَرَن
کلاغایِ قصههامون
خبر چین و بَد خبرن ؟
کلاغِ نامهبر مگه
چه اشکالی داره که ما
نامه به دستش نمیدیم
مثله همه کبوترا ؟
شاید صدای قارقارش
دلیلِ این کارایِ ماس
کلاغ گناهی نداره
خلقتِ اون دستِ خداس
شاید دلیلِ این کارا
رنگِ سیاهه کلاغاس
ظاهر و رنگُ میبینیم
اینم از اشتباهِ ماس
ما آدما حق نداریم
رنگِ شبُ بَد بدونیم
سفیدا رُ با لحنِ خوب
سیاها رُ بد بخونیم
توُ آفرینشِ خدا
هیچ چیزی بیدلیل نیست
فقط باید فِک بُکنیم
که این تفاوتا زِ چیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر