۱۳۸۷ تیر ۱۰, دوشنبه

تبديل تاريخ ميلادي به شمسي در نرم‌افزار MS_Project

روش ايجاد فيلد تاريخ شروع و پايان فعاليتها بصورت شمسي در نرم‌افزار MS-Project :
دو ستون با فرمت Text بعد از ستونهاي Start,Finish ايجاد كنيد ( بطور مثال Text10,Text11 ).
1- بر روي عنوان ستون Text10 كليك راست نموده وCustomize Fields را انتخاب كنيد .
2- دكمه Formula را انتخاب كنيد و در Editor كد زير را Paste نماييد :
(Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00"))-Int(Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00"))/1461))/365)+76) & "/" & (IIf(((((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))<=186,Int(((((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))/31)+1,Int((((((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))-186)/30)+7)) & "/" & (IIf(((((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))<=186,Int(((((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365)) Mod 31)+1,Int((((((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))-186) Mod 30)+1+(IIf((Int([Start]-DateValue("21/3/1997 00:00:00"))) Mod 1461=0,1,0))))

3- دكمه ok را فشار دهيد و گزينه Use Formula را فعال كنيد Ok نموده وخارج شويد .
4- همين عمليات را براي ستون Text11 تكرار نماييد و از كد زير استفاده نماييد:
(Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00"))-Int(Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00"))/1461))/365)+76) & "/" & (IIf(((((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))<=186,Int(((((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))/31)+1,Int((((((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))-186)/30)+7)) & "/" & (IIf(((((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))<=186,Int(((((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365)) Mod 31)+1,Int((((((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))-Int((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00")))/1461)) Mod 365))-186) Mod 30)+1+(IIf((Int([Finish]-DateValue("21/3/1997 00:00:00"))) Mod 1461=0,1,0))))

5- مي‌توانيد عنوان ستونها را با Double Click بر روي آنها و در قسمت Title به فارسي تايپ كنيد
منبع : كتاب آموزش سريع MSP 2003 – داود احمديان‌نژاد

از كنار هم مي‌گذريم ...



نمي‌دونم شما هم دقت كرديد ؟ اين روزا هر كسي سرش به كار خودش گرم و اصطلاحاً سرش تو لاك خودشِ ، حتي تو ازدهام شهرهاي شلوغ ، شونه به شونه هم ، از كنار هم مي‌گذريم و يه جورايي داريم به هم نيگا مي‌كنيم اما تو يه عالم ديگه‌اي سير مي‌كنيم ، شديم مثه اون كسي كه تو سرماي زمستون ، توي يه اتاق گرم با يه فنجون چاي داغ ، كنار پنجره ايستاده و داره به يه بچه آدامس فروش كه داره از سرما مي‌لرزه نيگا مي‌كنه و يه نمه اشك گوشه چشمش مي‌جوشه ، اين لحظات اون رُ به ياد داستانهاي غم انگيز مي‌ندازه و تا نوشيدن چاي ادامه پيدا مي‌كنه و بعد همه چيز به فراموشي سپرده مي‌شه ، همين . تمام حس هم دردي و تمام عكس‌العملمون همينه ...

امان از اون روزي كه كسي ما رُ از پشت پنجره نيگا كنه ...



۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

نامه چارلي چاپلين به دخترش ...

جرالدين دخترم ، اکنون تو کجا هستي ؟ در پاريس روي صحنه تئاتر ؟ اين را ميدانم . فقط بايد به تو بگويم که در نقش ستاره باش و بدرخش . اما اگر فرياد تحسين آميز تماشاگران و عطر گل هايي که برايت فرستاده اند به تو فرصت داد ، بنشين و نامه ام را بخوان . من پدر تو هستم . امروز نوبت توست که صداي کف زدن هاي تماشاگران گاهي تو را به آسمانها ببرد . به آسمان برو اما گاهي هم به روي زمين بيا و زندگي مردم را تماشا کن . زندگي آنان که با شکم گرسنه و در حالي که پاهايشان از بينوايي ميلرزد ، هنرنمايي ميکنند . من خود يکي از آنها بوده ام . جرالدين دخترم ، تو مرا درست نمي شناسي . در آن شبهاي بس دور ، با تو قصه ها گفتم . آن داستان هم شنيدني است . داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترين صحنه هاي لندن آواز مي خواند و صدقه ميگيرد ، داستان من است . من طعم گرسنگي را چشيده ام ، من درد نابساماني را کشيده ام و از اينها بالاتر ، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقيانوسي از غرور در دلش موج ميزند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نميکند ، چشيده ام. با اين همه زنده ام و از زندگان هستم . جرالدين دخترم ، دنيايي که تو در آن زندگي ميکني ، دنياي هنرپيشگي و موسيقي است . نيمه شب آن هنگام که از تالار پرشکوه تئاتر شانزليزه بيرون مي آيي ، آن ستايشگران ثروتمند را فراموش کن . حال آن راننده تاکسي که تو را به منزل ميرساند ، بپرس . حال زنش را بپرس . به نماينده ام در پاريس دستور داده ام فقط وجه اين نوع خرج هاي تو را بدون چون و چرا بپردازد اما براي خرج هاي ديگرت بايد صورتحساب آن را بفرستي .

و عشق صداي فاصله‌هاست ...

باز كن پنجره را ،

به كناري بزن آن پرده‌ي ترديد و دمي ،

با صميميت خود ،

شور چشمان مرا پاسخ گو ،

و مگو ،

در ميان من و تو فاصله‌هاست ،

من خودم مي‌دانم ،

در ميان من و تو ،

بي يقين فاصله‌هاست ،

ليك دركوچه‌ي آشفته‌ي ما ،

همگان مي‌دانند ،

عشق در فاصله‌هاست ...

۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

چشمها را بايد شست ...

يكي قشنگي منظره رُ مي‌بينه ، يكي كثيفي پنجره رُ

اين توئي كه تصميم مي‌گيري چي ببيني

به دشمنانت هزار فرصت بده كه دوست تو باشند ولي به دوستانت حتي يك بهانه نده كه دشمن تو بشوند.

منبع :نامشخص

دَم را غنيمت بشمر ...

هر آن چيزي كه مي‌جويي و مي‌خواهي ، در امروز است

به فرداها اميدي نيست

كه فرداها همه كم‌رنگ و بي‌رنگند

بيا و كاخ خود بر آبها منشان

كه پايانش همه ويراني و تلخي‌ست

به فرداها اميدي نيست

كه فرداها سرابي خشك و جان سوزند

بيا از حسرت ديروز هم بگذر

كه از سرچشمه رفت آن آب و ديگر بر نخواهد گشت

بيا و بنده‌ي دم باش .

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

تازگيا...

تازگيا دور و ورت
خيلي شلوغ پلوغ شده
بپا كه اون دور و ورا
پر از حرف دروغ شده

تازگيا تو زندگي
سادگي رنگي نداره
هر كي كه سادگي كنه
زندگي قالش مي‌ذاره!

تازگيا هركي بخواد
از ته دل عاشق بشه
مي‌گن طرف دهاتيه
تو الافا آخرشه!

تازگي عشق و عاشقي
تو دنياي مجازيه
دل دادن و دل دادگي
واسه همه يه بازيه

تازگيا آدما هي
رنگ و روشون عوض ميشه
بين دلا يه رنگي نيس
هر كي به ظاهر دل خوشه

تازگيا حرف همه
پول و موبايل و ماشينه
ديگه حرف كمتر كسي
به دلاي ما مي‌شينه

تازگيا خسته شدم
از اين همه پيچيدگي
بابا! مي‌خوام ساده باشم
اين رُ بايد به كي بگي !؟

وبلاگ جديد

با توجه به مشكلات مربوط به ثبت نظرات ، يك وبلاگ جديد هم به موازات اين وبلاگ به آدرس ذيل ايجاد شده است :
http://www.chek-neveees.persianblog.ir/

لينك اين وبلاگ در وبلاگ دوستان درج شده است .
اميد دارم با درج نظراتتان ما را در هرچه بهتر شدن مطالب ياري كنيد .

۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

روز مادر فرخنده باد ...

" مادر" ، واسه اين واژه نمي‌توني معنا و مفهوم كاملي رُ با كلمات بيان كني ، هر چي كه مي‌گي مي‌بيني كه يه چيزي كم داره ، وقتي كه فكرشُ مي‌كنم مي‌بينم كه خدا همه چي رُ تو وجود اين موجود نازنين قرار داده ، آفريده‌اي كه از درونش تمامي آدما آفريده مي‌شن يعني يه جورايي خدا خودش رُ تو وجود مادرا تجلي داده و به ما نشون مي‌ده ،...

نمي‌خوام بگم كه قدرشون رُ بدونيم ، چون هر كاري هم كه بكنيم نمي‌تونيم اما قدر لحظاتي كه باهاشون هستيم رُ بدونيم .

به ياد مادرم و تمامي مادران...

يه شب نمي‌دونم كه خواب بودم من

يا شايدم تو اضطراب بودم من

يه شب كه بي‌قرار و خسته بودم

تو ايوون دلم نشسته بودم

يه شب كه بغض سيلي به چشمام مي‌زد

سيلي از التهاب به قلبم اومد

يهو دلم به ياد مادر افتاد

چشام دوباره شعر گريه سر داد

تلنگري به قلب و روحم زدم

به ياد مهربونياش افتادم

دلم يهو هواشُ كرد دوباره

هواي خنده‌هاشُ كرد دوباره

آلبومُ از تو گنجه در آوردم

خودم رُ به خاطره‌هاش سپردم

تا چشم من به عكس مادر افتاد

غصه يهو از دل من ور افتاد

مادر عجب حسي داري تو عكسات

گرچه حقيقتِ كه خاليه جات

با اينكه نيستي مي‌دونم اينجايي

حتي تو كنج خلوت و تنهايي

جسم تو گر نيست تو دنياي ما

روح تو آرامشي بي انتها

ياد تو گهواره‌ي خواب منه

ديدن تو لحظه‌ي ناب منه...

۱۳۸۷ تیر ۳, دوشنبه

به نام و با ياد خدا

سلام ، هر چيزتازه‌اي يه نقطه‌ي شروع مي‌خواد ، اينم شروع منه ...