نان
حرمت فقريست
كه در سكوتِ خالي ِ سفره
دستهاي محبتت را بوسه ميزند
دلخوشيم به بودنش – پدر را ميگويم نه نان !-
كمي نمك
براي فهم تو كافي بود
تا حرمت اين محبت را آجر نكني!
نان كه نباشد
سفره هم زحمت باز شدن به خود نميدهد
دلخوشيم به يادش – پدر را ميگويم نه نان !-