۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

گيس بريده...



گيس‌هاي تو
بُريده بُريده مي‌بَرند
آبروي نداشته‌ام را!
تَن رنجت دود مي‌شود
در شبهايي كه تو تقدير را
با گريه عشق مي‌ورزي
و من غيرت را با ذغال سياه‌كاري مي‌كنم
ماه، پيراهنش را ستاره‌دوزي مي‌كند
و تو
به ضربِ من
پيراهن از كف مي‌دهي!
آه!
خمار ِ چشم ِ تو را به خماري باختم!

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

چشم انتظارتم...



اون دورهايِ دور/ يه مرز ِ بي‌عبور

يه عمر فاصله/ يه بغض ِ سوت و كور

تو نيستي منم/ بي جون و بي‌رمق

در كنج ِ خلوتم/ افتاده‌ام دَمق

تقصير ِ من نبود/ تقدير بد شده

هر قهر كرده‌اي/ عشقُ بلد شده!

دوره زمونه هم/ ناساز ِگارتر

اي عشق با تو اَم/ بي‌بال‌تر بپَر!

از حال و روز ِ من/ چيزي نپرس عزيز

بغض و گِلايَه‌تُ/ بر هستي‌اَم بريز

اين روزها هَمش/ گلچين ِ غصه‌اَم

بن‌بست مي‌شوم/ در كوچه‌هايِ غم

من منتظر ببين!/ اينجا نشسته‌ام

تا مرهمي شوي/ بر قلبِ خسته‌ام

چشم انتظارتَم/ اينجا كه دور نيست

عشقُ حواله كن/ دل بي‌عبور نيست.