۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

قلب‌ها معيارند...

تو به آساني ِ يك حرف

به آساني ِ يك خنده مرا رنجاندي

من به آساني ِ يك بغض

به آساني ِ يك گريه تو را مي‌بخشم!

***

صحبت اين نيست كه با هم باشيم

صحبت اين نيست كه در مرز حضور

شاه بيت غزل تلخ ِ هوس‌ها باشيم

قلب‌ها معيارند

قلب‌ها باور ِ يك رابطه‌اند

در سرانجامِ حضور

نازُكْ انديشه‌ي ما،

پُل ِ پيوند هم‌آغوشي ِ ماست!

پاسخ ِ حرفِ تو را خواهم داد

پاسخ ِ حرفِ تو را با نفسم خواهم داد...

----------------------------------------------------------------------

پ.ن:

هميشه مي‌گفتي : فاصله‌ي ما از شنبه‌ست تاااا ... جمعه!

غافل از اينكه از جمعه تا شنبه فقط يك روز فاصله‌ست!

----------------------------------------------------------------------

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

كوچه و من...



كوچه‌ها گيج و گُمَ‌ند

راه و بي‌راهه به هم متصلَ‌ند

كودكي دُردانه، در دلم مي‌گويد :

"سنگ‌ها خندانند، شيشه‌ها منتظرند!"

لحظه‌ها وسوسه‌ي شيطنت‌ند

و من آن كودكِ‌ گستاخ و چموش

پُرم از عقده‌ي ِ آن وسوسه‌ي بازيگوش

كه به من مي‌گويد :

"دخترك آمد و رفت

سنگ بر شيشه بزن

پاسخ ِ شعر ِ تَر ِ چشم ِ تو را خواهد داد"

لحظه‌ها زود گذشت

من ولي سنگ به دست

پُرم از حوصله‌ي عقربه‌‌هاي ِ ساعت!

همچنان در پس 30 سالگي ِ كوچه و من ،

شيشه‌ها منتظرند...

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه



غزل‌هاي عاشقانه‌ات
سهم خاك شد
و لاله‌ها روييدند
اما، واژگون !
قرار ما اين نبود
تو از زندگي تخفيف گرفتي
اما همچنان، بودنم را حساب مي‌كنم
قصه تمام شد و من
در سايه‌هاي بغض
سرود رفتنت را سوت مي‌زنم!
-------------------------------------------------
پ.ن:
ايده‌ي "لاله‌هاي واژگون" را از دوست عزيزم "سيد" وام گرفتم .
كاغذ بي‌خط ( فتوبلاگ )