میترسم از چشات یه روز بیُفتم
من بمونم با حرفای نگفتم
میترسم یک روز تو منُ نبینی
فرشته شی منم که یک زمینی
یهو بری پا رو دلم بذاری
جا پات بمونه از تو یادگاری
میترسم یک روز که دورت شلوغه
دور و وَرت وقتی شلوغ پلوغه
صدای من توو های و هوی گُم بشه
صدام برات شبیه مردم بشه
میترسم یک روز دستمُ نگیری
بگی رهات میکنم تا بمیری
میترسم یک روز منُ جا بذاری
بری بعد از یه عمرِ آزگاری
منم نتونم که بیام پا به پات
نشه بشَم همدَم خوبی برات
خاطرههات بمونه تنها برام
دلم بهونهتُ بگیره مُدام
زانویِ غم رُ توو بغل بگیرم
کَم بیارم گریه کنم بمیرم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر