۱۳۸۷ مهر ۱۳, شنبه

آی آدم‏ها !

آی آدم‏ها !

کسی کودک درونِ مرا ندیده است ؟

در این و پیچ و تابِ بی نشانیََََم

در این شب بی ترانه‏ی زمین

من ، آدرسِ کودکیِ خویش را گم کرده‏ام

من ، سرگشته‏ی خویشتنِ خویش گشته‏ام

گرچه ، به جستجویِ طراوت بهار بودم ، ولی

در جاده‏های بی سرانجامی گرفتار مانده‏ام

گرچه برگهای غربتم ، چسبیده به ساقه‏های خشکِ پاییزی‏ند

اما ، طراوتِ بهار را جستجوگرم

من ، سرگشته‏ی سرزمین بی سرانجامِ آرزوهایِ ناپُخته‏ام

من ، کولیِ دوره‏گرد و همیشگیِ لحظه‏های پُر سئوالِ خویشتنم

آی آدم‏ها !

مرا رها کنیدَم از این لحظه‏هایِ بی جوابیَم ...

راستی !

کسی کودکِ درونِ مرا ندیده است ؟

برای این سئوال کسی

گُلی از باغچه‏ی جواب ، برایِ من نچیده است ؟

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز
وب جالب و مطالب ارزنده ای داری
حاضری با تبادل لینک؟؟؟
خبرم کن بای

ناشناس گفت...

سلام بر سره
یه سر به آدرس زیر بزن و آدرست را برام بذار ...
مهدی دمی زاده
http://chek-neveees.persianblog.ir/