۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۲, شنبه

خانه‏ام كجاست ...



توي كوچه رهگذر

گفت با خودش

خانه‏ام كجاست ؟

* * *

سكوتِ حوض شكست ، با صداي دَر

سايه رفت ، توي باغچه ، زيرِ قامتِ درخت

و جغجغه سُرود

باز هم شعر شاد

مُرد خلوتِ خروس ، با صدايِ تَق و تَق

چكه كرد شيرِ آب

بلبلي پريد ، رويِ بندِ رَخت

روسري نَفس كشيد!

دوچرخه زَد ركاب ، سويِ آفتاب

روي پُشتِ بام

كودكي دويد ، در پيِ خُدا

دَر گشوده شد ، به دستِ نور

گفت رهگذر :

خانه‏ام كجاست ؟

هیچ نظری موجود نیست: