كودكي دويد ، در پيِ خدا ، شاد و بي ريا
در نگاهِ او ، موجي از اميد ، ساده و سپيد
خندههاي او ، خندههاي شاد ، همنَوايِ باد
پاكي دلش ، دانههايِ آب ، نور آفتاب
چشمههاي شوق ، از دلش روان ، بر دو چشم جان
از لبان او ، نغمهي وصال ، برگرفته بال
چهرهاش شكُفت ، در بَرِ پگاه ، مثلِ بدرِ ماه
همنوايِ او ، زندگي سرود ، نغمهي وجود
كودكِ دلم ، از خودش بُريد ، تا به "او" رسيد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر