كجاي ِ اين باد
گيسوانت حراج ميشوند
بي آنكه مهربان باشند با تو دستهاي من ؟
راستي!
چقدر تنَت به بويِ پيراهن ِ گُليات ميآمد!
لبت هم، طعم ميوههاي گرمسيري را ميداد باور كن!
ساعت به وقتِ بيداريِِ تو چند است ؟
ميخواهم عبورت را كوك كنم تا نيمهشبهايِ خوابزده
و حجمي از چشمانم را
در آغوش ِ اين مسير گريه شوم
تا آمدنت، چند كوچه پسكوچه مانده؟
آدرسم را كه ميداني
كمي آن طرفتر از سيسالگي، خانهي سي و چهارم!
خستهتر از آنم كه نعشكش ِ آرزوها باشم
چقدر پير شد اين ديدار!
چقدر دير شد عمري كه در تقويم ِ تو خط خورد.
*-------------------------------------------------------------------------------------*
و اينم چهارمين ترانه ي من كه توسط خواننده عزيز "رضا نصيري" و با سبكي
متفاوت به همراه تك نوازي گيتار "هادي آئين طلب" اجرا شده :
در اين لحظههايِ
پر از بيتو بودن
پر از حبس ِ دنيا
قفس را سرودن در اين ناگزيري
كه لب را تِكاندي
تهِ باورم را
به آتش كشاندي
"به امٌيدِ ديدار"
كلام ِ سفر بود
سرآغاز ِ رفتن
غريبانهتر بود ببين! حجم خالي
از آغوشت اينجا
به جا مانده اينك
دريغا! دريغا!
پر از بيتو يعني
كمي آن طرفتَر
رسيدن تهِ خط
نفسهايِ آخر...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر