۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

ديدار...





ديدمت

انگار در نه چندان دور ِ ذهنم

حس ِ آشنايي داشت بي‌توجُهي‌ات!

خودم را ورق زدم

پُر از مشق ِ اعصاب

خط خطي‌تر از ازدحام سينه‌چاكانت!

آه! يادم آمد

ميانِ من و عشق

تو هميشه سوم شخص ِ غايب بودي

و در "دوستت دارم"ها

ضمير ِ مُستَتَر!

آمدي،

پوستِ موز را لَگَدنكرده زمين مي‌خورم اين‌بار

از درسي تازه و جريمه‌هاي پي در‌ پي!

هیچ نظری موجود نیست: