ديدمت
انگار در نه چندان دور ِ ذهنم
حس ِ آشنايي داشت بيتوجُهيات!
خودم را ورق زدم
پُر از مشق ِ اعصاب
خط خطيتر از ازدحام سينهچاكانت!
آه! يادم آمد
ميانِ من و عشق
تو هميشه سوم شخص ِ غايب بودي
و در "دوستت دارم"ها
ضمير ِ مُستَتَر!
آمدي،
پوستِ موز را لَگَدنكرده زمين ميخورم اينبار
از درسي تازه و جريمههاي پي در پي!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر