۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

وقت طلاست ...

وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ...

سوگند به زمان ، که واقعاً انسان دستخوش زیان است ...

حتماً براتون پیش اومده که این آیه از قرآن رُ شنیده یا خونده باشین ، هیچ شده به مضمون و معنای این آیه توجه کنین ؟؟؟

یه نگاهی به اطرافمون بندازیم ... یه توجهی به اوقات روزانه‏مون بکنیم ... یه ضرب‏المثل هست که می‏گه : وقت طلاست ، یعنی خیلی باارزشه ، چه چیزی این وقت رُ با ارزش کرده ؟!!

تصور من اینه که غیر قابل تکرار بودن لحظه‏ها اون رُ با ارزش کرده ، اینکه همین الان ، این لحظه که گذشت دیگه بر نمی‏گرده ، همه‏ی ما یک زمان مشخص و محدودی به نام "عمر" در اختیارمونه که باید سعی کنیم به بهترین شکل ازش استفاده کنیم و لذت ببریم ، اما یه سئوال ؟

تا چه اندازه وقتمون دست خودمونه ؟؟؟؟

یه نگاهی به کارهای روزمرمون بندازیم و ببینیم که چقدر از عمرمون رُ صرف کارهایی که دوس داریم می‏کنیم و تا چه اندازه اختیار وقتمون رُ داریم ...

چقدر از وقتمون رُ توی صف بانک ، اتوبوس ، ادارات و و و و و ... صرف می‏کنیم ؟؟

چقدر از عمرمون رُ تو ترافیک می‏گذرونیم ؟؟؟

کلی پول می‏دیم تا با خرید بلیط هواپیما کلی از وقتمون رُ صرفه‏جویی کنیم اما به دلمون مونده که یه پرواز ، به موقع انجام بشه ، اونوقت تو بهترین حالتش فقط یه عذرخواهی کوچولو می‏کنن و خلاص ...

اصلاً مگه وقت مردم ارزشی هم داره ؟ اصلاَ این که میگن وقت طلاست منظور وقت همه‏ی مردمه ؟؟

هر روز میلیونها نفر تو ترافیک و جاهای دیگه وقت پر ارزششون رُ هدر می‏دن ، این وقتی که می‏تونن به خونوادهاشون برسن ، می‏تونن فکر کنن و مفید باشن ، می‏تونن مشکلی رُ حل کنن ، می‏تونن خلق کنن ‏ می‏تونن ....

اینه ارزش قائل شدن واسه لحظات عمر مردم ؟؟

اینه حق‏الناس ؟!؟!

حالا خودمونیما ! از اون وقتی که برامون می‏مونه چه استفاده‏ای میکنیم هوم ؟ ...

هیچ نظری موجود نیست: